نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *
برخی از مواقع فکر می کنم شاید دو فرد متفاوت در وجود او قرار دارد زیرا یکروز فردی آرام و احساساتی است و روز دیگر تبدیل به یک فرد سنگدل می شود.
در این دنیای پست پر از فقر و مسکنت، برای نخستین بار گمان کردم که در زندگیم یک شعاع آفتاب شروع به درخشیدن کرد اما افسوس که آن آفتاب نبود و فقط یک پرتوی گذران یک ستاره پرنده بود که به صورت یک زن زیبا تجلی کرد.
کتابی که باعث شد زندگی‌ام تکانی بخورد. جملات جادویی کتاب همیشه در ذهنم زنده هستند. آن ماهی سیاه کوچولو همه ما هستیم. باید از ساحل امن زندگی دور شویم. برویم به کاوش جهان اطراف.
عشق را باید با تمام گستردگی اش پذیرفت. تنها در جسم نمی توان پیدایش کرد بلکه در جسم و روح و هوا…
کتاب اینطور شروع می‌شود که صاحب یک نانوایی در کرمانشاه، در میانۀ اندیشیدنش برای آینده، به ناگاه یک زن زیبا را می‌بیند و همین قضیه و شروع دیالوگ او با آن زن که هما نام دارد، داستان را به پیش می‌برد. برای تهیه این کتاب ارزشمند، از طریق لینک زیر اقدام کنید. خرید کتاب شوهر آهو خانم از دیجی کالا
در این شرایط که اسکارلت با برادر ملانی ازدواج کرده است، او را در جنگ داخلی آمریکا از دست می دهد بازهم سودای بدست آوردن اشلی را در سر می پروراند. مارگارت میچل در این داستان به طرز خارق العاده ای چهره یک زن زیرک را ترسیم می کند که نمی تواند حسادت زنانه خود را پنهان کند ولو به قیمت ازهم پاشیدن زندگی فرد دیگری باشد.
داستان از این قرار بود که زن و شوهری پس از سالها زندگی مشترک به اختلافات زیادی بر می خورند و آناکارنینا (خواهر مرد) برای پادرمیانی به مسکو سفر می کند.
اگر عقیده من را می خواهی، می گویم که این تراژدی نیست. اگر بیاد داشته باشی همانطور که افلاطون گفت، هر دو عشق محکی هستند برای شناخت آدمها.
از آن‌جایی که ذکر شد آل احمد نثری صریح و روان دارد، خواندن این کتاب، تصویر بهتری از ایران قدیم‌تر به شما می‌دهد.
– دلت می خواهد درون آن گودال بیفتی و تا ابد در آن باشی؟ نه آقا…
باخود می wwwhamrazchat1.ir اندیشم ای مرد بدبخت، تو هم مانند سایر همنوعانت قلبی در سینه ات می تپد و اعصابی داری که در برابر غم ها و شادی ها حساسیت نشان می دهد.
اسکارلت که دارای روحیه ای جنگده است و به هر قیمتی قصد دارد به معشوق خود برسد، در یک میهمانی پیشنهاد ازدواج خود را به اشلی می دهد اما در عین ناباوری متوجه می شود او قصد دارد با دختر عمویش ملانی ازدواج کند.
جین ایر دوران کودکی و نوجوانی خود را در شرایط بسیار سختی سپری می کند. او سالها پیش خانواده خود را از دست داده و مجبور است با دایی و زن دایی اش زندگی کند. هنگامی که دایی او فوت می کند، روزهای سخت او نیز فرا می رسد و او هر روز زیر فشارهای زن دایی و خانواده او خرد می شود.